جدول جو
جدول جو

معنی عبد شمس - جستجوی لغت در جدول جو

عبد شمس
(عَ دِ شَ)
ابن عبدمناف از فرزندان اوست. بنوامیه، که بنوامیۀ اکبر و بنوامیۀ اصغراند و آنها قبیلۀاول از عبدمناف بن قصی اند. (صبح الاعشی ج 1 ص 357)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ نِ شَ)
شهری است در صعید، در مقابل طهنه. و این غیر از شهری است که در مطریه است. نام آن در شعر کثیر آمده است. رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(شَ بَ)
ابن عبدشمس. از بزرگان قریش در دورۀ جاهلیت. اسلام را درک کرد اما بر عقیدۀشرک بقتل رسید. وی یکی از هفده نفری است که آیۀ ’کما انزلنا علی المقتسمین’ (قرآن 90/15) (بنابر رأی قرطبی) در حق وی نازل شده است. این گروه در آغاز ظهور اسلام گردنه های مکه را میان خود تقسیم کردند و درموسم حج مردم را از رسیدن به پیامبر منع مینمودند. شیبه در جنگ بدر با یاران خود حضور داشت و در همانجاکشته شد. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 3 ص 264) :
ولید و حارث و بوجهل و عتبه و شیبه
کجاست آصف و کو ذوالخمار و کو عنتر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا